رز خنده

اینجا خنده اجباریست!!!!!!

خاطرات خنده دار!!

یادش بخیر یه زمانی مامور آبخوری بودن اُبهتی داشت واسه خودش !
هِــی روزگار … !

یه روز دوست داداشم زنگ زد خونمون مامانم گوشیو برداشت ،
یارو گفت : آقا سینا هستن ؟ مامانم گفت : نخیر ، دستشویی تشریف دارن !
یه همچین مامانی دارم من ؛ پسرشو تحویل میگیره در حد لالیگا !
:D

دیشب مهمون داشتیم خواهر کوچیکم داشت چایی تعارف میکرد ،
به زن عموی بابام که رسید به خواهرم گفت : الهی پیر شی ؛
آبجیه منم که معنیه این حرفو نمیفهمید گفت الهی خودت بمیری … :|
تا نیم ساعتم رفت تو اتاقش گریه کرد !


برادرزاده چهار ساله م زنگ زده به مامانم میگه بیا خونه ما ،
مامانم هم گفت : نه تو بیا خونه ما !
اونوخت این باقالی برگشته میگه :
نه من فعلا یه سری کار دارم سرم شلوغه تو بیکاری پاشو بیا ! :o
حالا من تو چهار سالگی فقط بلد بودم بگم : بلیم دَدَ !
:|

زنگ زدم مامانم که واسه تولد بابا چی کادو بگیرم؟

میگه از این ماهیتابه پیرکسا بگیر اونایی که داشتیم شیکسته :/


[ بازدید : 602 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 18 شهريور 1393 ] 21:57 ] [ مهربون ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]